مهسا همانند ماه

گاهی شاپرکی را از تار عنکبوت میگیری تا خیلی آرام رهایش کنی،شاپرک میان دستانت له میشود.... نیت تو کجا و سرنوشت کجا!!

مهسا همانند ماه

گاهی شاپرکی را از تار عنکبوت میگیری تا خیلی آرام رهایش کنی،شاپرک میان دستانت له میشود.... نیت تو کجا و سرنوشت کجا!!

معذرت میخواهم

معذرت میخواهم فیثاغورس،

پدر سخت ترین معادلات است!

معذرت میخواهم نیوتن،

راز جاذبه، مادر است!

معذرت میخواهم أدیسون،

اولین چراغهای زندگی ما، پدر مادرهستند.

بزرگ شدیم...

بزرگ شدیم...

و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود

بزرگ شدیم...

و فهمیدیم بابابزرگ دیگر هیچگاه باز نخواهد گشت آنطور که مادر گفته بود!

بزرگ شدیم...

و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریکی هم هست!

بزرگ شدیم...

به اندازه ای که فهمیدیم پشت هرخنده مادرهزار گریه بود و پشت هر قدرت پدریک بیماری نهفته!

بزرگ شدیم...

و یافتیم ک مشکلاتمون دیگر در حد یک شکلات، یک لباس یا کیف حل نیست...

و اینکه دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت، و یا حتی برای عبور از پیج و خم های زندگی!

بزرگ شدیم...

و فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم، بلکه والدین ماهم همراه با ما بزرگ شده اند، و چیزی نمانده که بروند و یا هم اکنون رفته اند...

خیلی بزرگ شدیم ...

وقتی فهمیدیم سخت گیری مادرعشقش بود، غضبش عشق بود وتنبیه اش عشق...

خیلی بزرگ شدیم...

وقتی فهمیدیم پشت لبخند پدر خمیدگی قامت اوست!

عجیب دنیایی ست! و عجیب تر از دنیا چیست؟! و چه کوتاه ست عمر...

معذرت میخواهم فیثاغورس.

پدر سخت ترین معادلات ست!

معذرت میخواهم نیوتن،

راز جاذبه، مادر است!

معذرت میخواهم أدیسون،

اولین چراغهای زندگی ما، پدر مادرهستند

 

خدایا....

خدایا.... دریافته ام کسی که می گوید " برایم دعا کن ...".. از روی عادت نمی گوید....! کم آورده است.... دخل و خرجش دیگر باهم نمی خواند... صبرش تمام شده است .... ولی دردهایش هنوز باقی مانده است....!!! مهربانم..!! کاش می دانستی چقدر دردناک است ،شنیدن جمله:"برایم دعا کن..." خدایا کمکش کن .. هنوز هم به معجزه کرامتت ایمان دارد.... یارب! هنگامی که ثروتم دادی، خوشبختی ام رانگیر. هنگامی که توانایی ام دادی، عقلم را نگیر. هنگامی که مقامم دادی، تواضعم رانگیر. انگاه که تواضعم دادی ، عزتم رانگیر. وقتی قدرتم دادی ، عفوم رانگیر . هنگامی تندرستی ام دادی، ایمانم رانگیر . و آنگاه که فراموشت کردم ، فراموشم مکن، آمین یا رب العالمین از خــــدا میخواهــــم به خوابتــــون :آرامــــش به بیداریتــــون :آسایــــش به زندگیتــــون :عافـیــــت به عشقتــــون :ثــــبــــات به مهرتــــون :وفــــــــا به عمرتــــون :عــــزت به رزقتــــون :برکــــت و به وجودتــــون :صحــــت عطا کنه آمیــــــــن

 


بامن بمان ‎


 

بامن بمان


میخواهم در فضایی که ازعطر تن تو آکنده است نفس بکشم

بودنت را حس کنم

حتی اگر سایه ای باشی برقلب شکسته ام

می خواهم چشمانم رافدای آمدنت کنم تا بیایی

بهانه ای باشی برای زنده بودنم نفس کشیدنم

خوب من


بامن بمان

کمرنگ به اندازه تولد شعری عاشقانه

تنهایی که عار نیست...

تنهایی که عار نیست..

میدانی دنیا پر است از آدم هایی که گم شده اند اما در یک اشتباه

تاریخی گمان میکنند که گم کرده اند... معشوقی را که همیشه چهار چشمی میپاییدند... مبادا یک مو از سر عاشقانه های خیال

آینده شان کم شودتنهایی عار نیست...

پشت صحنه ایست از عاشقانه های نابلوغی که در حد حرف باقی مانده اند...
مبادا کسب و کار شاعر از سکه بیافتد... مبادا دنیا روی پاشنه شعرهایی
بچرخد که تیتراژ چند هزار هزار معاقشه منتشر میشوند...
تنهایی عار نیست...
اتمام حجت است با آغوش های بی درو پیکری که جز به وقت بی کسی به رویت
گشوده نمیشوند...

در زندگی برای هر آدمی...


در زندگـﮯ بـرآﮮ هر آدمـﮯ

!

از یـڪ روز،


از یـڪ جــآ،

از یـڪ نفـر،

بـہ بعـد...!

دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیستــ!

نـہ روزهآ، نـہ رنگ هآ، نـہ خیـآبـآטּ هآ

همـہ چیـز مـﮯ شـود:

دلتنگـﮯ...!